23ماهگی
امروز 27 آبان 92 ، بیست وسه ماه از تولد امیرعلی عزیزم میگذره
چقد تند تند بزرگ میشی عزیز مادر، 23 ماهه پیش واسه به دنیا اومدنت لحظه شماری می کردم وحالا دلم واسه لحظه لحظه این روزها تنگ شده...
هرچی بزرگتر میشی بیشتر نگران آیندت میشم وبیشتر از همه نگران اینم که میتونم طوری تربیتت کنم که توی جامعه سربلند باشی واقعا سخت ترین کار دنیا تربیت فرزند صالحه که امیدوارم خدا به همه مادرا توانشو بده .
نمیدونم من این روزها کم حوصله شدم یا امیرعلی خیلی شیطون شده ومن در برابرش کم آوردم یعنی باید اعتراف کنم پسرگل مامان من کم آوردم به شدت لجباز شدی و حرف حرف خودته اگه کاری رو ازت بخوام انجام بدی درست برعکسشو انجام میدی چه با مهربونی ولبخند چه با دعوا و من نمیدونم با چه زبونی باید با شما حرف بزنم
بابا محمد و مامان معصومه تو این روزای عزیز کربلا هستن انشالا که امام حسین زیارتشون رو قبول کنن وما روهم بطلبن...
سعی میکنم زودتر وبلاگت رو به روز کنم عزیزترینم