سفرنامه
سلام گلم
سفرمون به کیش یه سفر غیرمنتظره وپیش بینی نشده بود واقعیتش اینه که باباجون از قبل برنامه ریزی کرده بود و می خواست ما رو سوپرایز کنه و این کادوی روز زن بود ممنون بابایی مهربون دوستت داریم
جمعه بعدظهر رفتیم فرودگاه وبه سمت کیش حرکت کردیم شما توی هواپیما خوابیدی و وقتی رسیدیم از خواب بیدار شدی نفس مامان .
وقتی رسیدیم غروب بود ورفتیم اتاق وکمی استراحت کردیم بعد یه دوری اطراف هتل زدیم و شام ولالا .صبح گشت دور جزیره داشتیم تا غروب طول کشید، شهر کاریز و کشتی یونانی و بازار پدیده و... خداروشکر شما خیلی پسر خوب وخوش مسافرتی بودی ودر طول سفر اذیت نکردی عشق مامان، فقط داخل هواپیما گوش درد شدی که وقتی شیرت دادم ساکت شدی عزیزم
روز اول که به گشت دور جزیره گذشت وشب خسته بودیم وجایی نرفتیم روز دوم به خرید پرداختیم از تمام بازارای جزیره دیدن کردیم
البته شما اجازه خرید نمی دادی چون یه لحظه هم یه جا نمی موندی همش مراقبت بودیم که خدای نکرده گم نشی!!!
اون روز کلاهی که خاله جون خریده بود سرت کردم وقتی رفته بودیم تو بازار به خاطرا ینکه سرد بود واز آفتاب خبری نبود از سرت در آورده بودی و انداخته بودیش من وباباجونم اصلا متوجه نشده بودیم وقتی اومدیم بیرون وسرت داغ شده بود گفتی آلا یعنی کلاه و هرچی گشتیم تو خریدامون پیداش نکردیم
من وبابایی بازارا هم اینقد بزرگ بود مگه میشد برگردی و دنبالش بگردی
بقیه عکسا در ادامه مطلب
روز سوم رفتیم پارک دلفین ها البته اول از باغ پرندگان بازدید کردیم و برنامه های سیرک رو دیدیم وقتی به نمایش دلفینا رسیدیم شما اینقد خسته شده بودی که خوابت برد عزیز دلم
وقتی برنامه دلفین ها تموم شد شما از خواب بیدار شدی
تو بازار که می رفتیم اصلا فرصتی واسه عکس گرفتن نداشتیم آخه شما همش ازین مغازه به اون مغازه می رفتی و همش دنبالت می دوییدیم وروجک
یه شب دوچرخه کرایه کردیم دور جزیره دور زدیم خیلی خوش گدشت
روز آخر هم رفتیم ساحل وعکس گرفتیم...
خدایا شکرت به خاطر همه چیزهایی که به من دادی