روز تولد
شنبه 26 اذر 90 وقت زایمانی بود که سونوگرافی پیش بینی کرده بود ولی من اون روز هیچ دردی نداشتم انگار خیلی بهت خوش می گذشت وروجک... تاشب صبرکردیم بعد مامان معصومه که به خاطر عمل باباجون خونمون بود زنگ زد به دکترم اونم گفت صبح بیاین مطب،صبح بعد ازمعاینه فرستاده مون سونو و بعد از دیدن سونو گفت باید بستری شی بدون هیچ امادگی رفتیم بیمارستان. ساعت 4 بستری شدم ساعت 5 هم رفتم اتاق عمل وسزارین شدم(از همینجا از خانم دکتر فارغ هم تشکر میکنم )
باباجون هم با اون حالش خودش مارو برد دکتر وبیمارستان الهی بمیرم واسش یه دستش همش رو پانسمان بخیه اش بود....دوستت داریم باباجون
یکشنبه 27 اذر 90 ساعت 5:40 یه پسر سالم خدا به ما هدیه داد خداجون ممنون
وای پسرم نمیدونی اون لحظه که دیدمت چه حالی داشتم انگار دنیا رو بهم دادن البته باباجون زودتر شما رو دیده بود و قربون صدقت رفته بود
اینم اولین عکست که تو بیمارستان ازت گرفتن..
مامان مصومه جون دستت درد نکنه خیلی زحمت کشیدی