امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

امیرعلی ریزه میزه

روزهای تب دار تابستان 91

1392/5/26 17:14
نویسنده : مامان سمانه
788 بازدید
اشتراک گذاری

سلاممم عشق مامان ماچ

پارسال این موقع روزهای سختی رو باهم پشت سر گذاشتیم ....

روزهای گرم تابستان همراه شده بود با دندون در آوردن شما عزیز مامان یک دفعه تب می کردی و بی حال می شدی وهیچی نمی خوردیناراحت

اوایل متوجه نمی شدم چرا یهو اینجوری می شی آخه تو هوای گرم تابستونو سرماخوردگی؟؟؟!!!

کم کم تو این زمینه تجربه کسب کردم وفهمیدم سرماخوردگی نیس بلکه گل پسرم دندون به آب داره لثه هات متورم می شد، آبریزش بینی داشتی همش بهونه می گرفتی؛ شیر اصلا نمی خوردی فقط موقع خواب اونم با سختی فراوون. هرجا می رفتیم پتو هم می بردیم و دو نفر مامور تکون دادن شما می شدن تا کمی گیج بشی وسینه رو بگیری ، تو خونه هم مجبور شدیم بانوج یاننو بندازیم ( که مامان معصومه زحمت درست کردنشو به عهده داشتن دستتون درد نکنهماچ) تا بلکه فسقلی مامان دو قورت شیر بخورهاوه

غذای کمکی هم که برات شروع کرده بودم گاهی می خوردی گاهی هم نمی خوردی. بعضی وقتا باهم دعوامون می شد..ابرو

خلاصه از 6 ماهگی به بعد وزنت ثابت مونده بود واین باعث می شد هرکسی در این مورد نطر بده جایی نبود که بریم و درمورد وزن شما و کم کاری من در مورد گل پسرم نطر ندن!!! این خیلی منو اذیت می کرد واعصابمو خورد می کرد همیشه حسرت مامانایی رو میخوردم که بچه هاشون تپل مپلنناراحت

و من هر دستوری که بقیه می دادن انجام می دادم تا هم عذاب وجدان نداشته باشم که در مورد شما کم کاری کردم هم شاید تاثیر داشته باشه رو وزن شما ولی شما فقط حرف حرف خودت بود جیگر مامان....

دوست نداشتم هیچ مهمونی برم چون می دونستم با حرفاشون اعصابمو خورد میکنن هرچی هم بهشون توضیح می دادم که بابا پسرمن داره دندون درمیاره والتهاب لثه هاش مانع غذاخوردنش میشه انگار نه انگار....متفکر

ماه رمضون دایی من واسه آقاجون و مادر جونم( خدابیامرزدشون خیلی دوست داشتنی بودن) سالگرد گرفته بود منو شما هم رفتیم اولش حالت خوب بود نمیدونم چی شد یهو چی خوردی (شما اون زمان مثل جاروبرقی عمل می کردی) یه دفعه تب کردی وحالت تهوع داشتی خدا می دونه چی گذشت به من اون شب، بابا محمد سریع بردمون دکتر اونم گفت عفونت روده است دارو هارو مصرف کردی تا آشغالی که خورده بودی دفع شد....نگران

خدا روشکر این روزای سخت هم تموم شد البته روزای خوبی هم مطمئنا این وسط مسطا بود ولی اینقد سختی ها پررنگ بود که اونا رو کم رنگ کرده فقط همینا تو ذهنم مونده وقتی 9 ماهه بودی دست می زدی و سرسری می کردی  ومامان کیف می کردتشویق

گوشی می دیدی سریع می گرفتی جای گوشت مثلا صحبت می کردی نفسم اگه همین کارای بانمک رو نمیکردی که من افسردگی گرفته بودمنیشخند

شیطون بلای مامان آخر این فصل 5 تا دندون داشتی!!!( فک کن 5تا)

اینم عکس پسر مامان تو بانوچ

امیرعلی 6ماهه (خونه آقاجون) میتونستی بشینی همه تعجب میکردنماچ

امیرعلی جون درحال زبون درازی زبان

امیرعلی 8ماهه این دفعه دیگه خودت مشغول توپ بازی هستی( در ضمن کچلت هم کردیمعینک)

مامان فدات بشه پسر خوشگل منقلب

خدایا شکرررررر که این گل پسرو به من دادیلبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

بهار
26 مرداد 92 20:34
سلام
وای خاله جون چقدر شما بانمکی هزار ماشالله ..مامانش فکر کنم اسم وبلاگشو باید بزاری امیرعلی توپولی موپولی ...بچمون هزارماشالله کجا ریزه میزست؟ خدا حفظش کنه خیلی خیلی دوست داشتنیه ...شیرخشک هم بهش میدی؟ براش وان یکادبخون همیشه


سلام خاله جون ممنون که بهمون سرزدین
از این به بعد ریزه میزه میشه بهارجون!!
ممنون عزیزم، نه شیرخودمو میخوره.چشمممم
مامان امیرحسین
27 مرداد 92 12:57
سلام مامانی،گل پسر به این توپولی ماشاالله ،هرکی گفته ریزه میزست یه چشم پزشک بره یا بیاد امیرحسین منو ببینه.ننو هم خیلی خوشگله،چه کیفی کرده گل پسر.میفهمم که بعضی ها با حرفهاشون درمورد کم کاری ما مامانها خیلی میرنجوننمون


سلام ممنون عزیزمممم
آ درس وبلاگ گل پسر رو اشتباه گذاشتی مامان جونی
مامان آرین
27 مرداد 92 16:20
عزیززززززززززززززززززم این گل پسر نازنین رو ببینین.چه شیرینکیه هزار ماشاالله.
مامان جون زیاد به حرف دیگران اهمیت نده مهم سلامتیه بچه ات هست بخدا اگه زیاد هم تپل باشه اونایی که بخوان حرف بزنند همیشه حرف دارند .خلاصه اینکه نه تپلی نه لاغری هیچکدوم مهم نیستند سلامتی مهمه که ماشاالله این پسر نازی که من میبینم گل گلهاست با نگهداری مامان خوبی چون شما.


ممنون خاله جون
منم تازه فهمیدم چه اشتباهی می کردم که به حرف بقیه گوش می دادم والکی حرص می خوردم به جای اینکه از زندگیم لذت ببرم با یه پسر سالم که خدا بهم داده...
بهار مامان غزل
28 مرداد 92 3:26
عزیزم حالا فهمیدم گل پسرت متولد اذر 90 هست پس فقط یه ماه از غزل من بزرگتره خوشبختممممم


بهارجونی من عاشق غزلت شدم خداحفطش کنه
خیلی جیگره واسش اسپند دود کن عزیزم
اجازه هس لینکتون کنم؟؟؟
مامان فاطمه
28 مرداد 92 13:47
سلام

ادرست رو توی وبلاگم اشتباه گذاشته بودی الانم اتفاقی از توی یه وبلاگ دیگه پیدات کردم

در هر صورت خوشحال شدم روی ماه گل پسرت رو دیدم

وبلاگم مبارک باشه




سلام مامان صدرا جون

حواس ندارممم!!! ممنون عزیزم خوشحالمون کردی


بهار
29 مرداد 92 1:34
اره عزیزم خوشحال هم میشم گلم منم لینکت می کنم


ممنون عزیزم
نگار(مامان سام)
10 شهریور 92 16:32
ماشالله امیر علی جون خیلی هم خوبه ریزه میزه نیست. به حرف مردم اهمیت نده فقط به حرف دکترش گوش کن اگه وزن نگیره دکتر خودش راه حلشو بهت میده.سام هم وقتی 6 ماهه بود 1 ماه وزن نگرفت بعدش هر کاری دکتر گفت کردم خوب شد.




ممنون عزیزم


مریم
2 مهر 92 23:40
عزیزم خدا حفظ کنه این پسر گل رو


ممنون که بهمون سر زدید
مامان آرین
9 مهر 92 16:54
سلام مامان سمانه جون.خوبین ؟چراکم پیدایین؟






سلام عزیزم ممنون خوبیم


اینترنتمون قطع بود
ترنم کوچولو و مامان فاطمه
11 مهر 92 13:05
ااای جااااانم پسمل خوشمل ناااز خدا حفظش کنه سمانه جان


ممنون که بهمون سرزدین
مامان آرین
16 مهر 92 1:49
امیر علی جون روزت مبارک عزیزم
مامان فاطمه
16 مهر 92 19:57
امیر علی نازنازی روزت مبارک
ترنم کوچولو و مامان فاطمه
21 مهر 92 13:15
عزیزم ماشااله به امیر علی جان خوشمل خالهسمانه جان اصلا اهمیتی به حرف های مردم نده این جماعت واسه هر چیزی حرفی دارند اگه تپل باشه میگن تپل 2 روز دیگه چاقیش میمونه واسش لاغر باشه میگن ضعیف

بچه سالم باشه هر جور که هست شکر غصه نخور گلم


ممنون عزیزم خودمم به همین نتیجه رسیدم


ترنم کوچولو و مامان فاطمه
27 مهر 92 21:34
سلام دوست خوبم باعث افتخاره من که شمارو لینک کردم


سلام منم لینکتون کردم